فرهنگ دهخدا

ابهل هندی

[اَ هَ لِ هِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) شجره الله. دیودار.(1) شجره الجن. شجره الاکله. مِداد. دیودارو. صنوبر هندی. شاخهای آن بشاخ زرنباد ماند و شیرهء آن به اسم شیر دیودار در فالج و صرع و لقوه سود دهد و هیچ داروی دیگر با او برابری نکند و سنگ گرده و مثانه بریزاند و آن مخصوص بهند و خاصهء هیمالایا باشد و آن قسمی از ارزه و شربین است.